فرار از ماتریکس در ابتدا در قالب یک ویدیو با داستان فیلم “ماتریکس” است که در این فیلم انسانها به دست دارک ها (موجودات هوشمند ماوراء الطبیعه) در دنیای مجازیی به نام ماتریکس گرفتار شده اند و باور دارند که زندگی واقعی آنها در این دنیای مجازی است.
در واقع، فرار از ماتریکس به معنای پذیرفتن واقعیت و خارج شدن از دنیای مجازیی که دارای کنترل دیگران است، به دنبال یافتن آزادی و بازگشت به دنیای واقعی است. در ادامه با وورلدایونتس همراه باشید.
منظور از ماتریکس چیست ؟
ماتریکس، همانند دیگر فیلمهای علمی تخیلی، در واقعیت فیلمی است و به صورت مستقیم با دنیای واقعی ما ارتباطی ندارد. هرچند، مفاهیمی که در فیلم مطرح شده، مانند ایدهی دنیای مجازی و کنترل ذهن، در علم و فلسفه نیز مورد بحث هستند و میتوانند به بررسی و بحث در مورد مفهوم واقعیت کمک کنند. به هر حال، برای اثبات یا رد واقعیت مفهوم ماتریکس، به دلایل منطقی و مستندی نیاز داریم که در حال حاضر در دسترس نیستند.
نظریه ماتریکس، به عنوان یک تئوری علمی، هیچگونه شواهد مستقیمی برای حمایت از واقعی بودن آن ندارد و بنابراین به عنوان یک تئوری فیلسوفی مطرح میشود. اگرچه، این نظریه همانند دیگر نظریه های فیلسوفی، برای بحث و بررسی مسائل و مفاهیم مهمی مانند واقعیت، هویت، ذهن و علیت مفید است.
به عنوان یک تئوری علمی، نظریه ماتریکس به دلایل منطقی و شواهد آزمایشگاهی قابل قبول نیست و برای بیان واقعیت فیزیکی جهان به طور کامل توضیح نمیدهد. بنابراین، از نظر علمی، ماتریکس به عنوان یک تئوری فیلسوفی بحث میشود و ممکن است برای بعضی افراد مورد علاقه و جذابیت باشد.
مفهوم ماتریکس به عنوان یک تئوری فیلسوفی بحث میشود و هیچ شواهد مستقیمی برای حمایت از واقعی بودن آن وجود ندارد . مفهوم ماتریکس یکی از مفاهیم پیچیده در فلسفه، فیزیک و ریاضیات است. مفهوم اصلی ماتریکس به این شکل است که واقعیت جهان واقعی که در آن زندگی میکنیم، ممکن است به عنوان یک ماتریس ساختاری یا سامانهای از دادهها، باشد.
نظریه ماتریس به طور گسترده ای در فیلم سینمایی محبوب “ماتریکس” مورد استفاده قرار گرفته است. این فیلم به تصویر کشیدن این نظریه می پردازد که بشریت در واقع در یک شبیه سازی رایانه ای به نام “ماتریکس” زندگی میکنند و واقعیتهایی که آنها در آن زندگی می کنند، در واقع خیالی هستند. این فیلم به شدت محبوبیت داشته و مفهوم ماتریکس را در جامعه رواج داده است.
اما آیا مفهوم ماتریکس واقعی است؟ آیا ممکن است واقعیت زندگی ما به عنوان یک سامانه دادهای مدل سازی شود؟ این سوالات به ما اجازه میدهند تا بیشتر با این مفهوم آشنا شویم.
برخی از فیزیک دانان و فیلسوفان، ایده اینکه واقعیت ممکن است به عنوان یک ماتریس مدل سازی شود، را پذیرفته اند. آنها بر این باورند که تمامی مفاهیم واقعیت در جهان، مانند ذرات جسمانی، انرژی، اثرات چشمی و …، میتوانند در قالب یک سامانه داده ای مدل سازی شوند. یکی از نظریاتی که برای توضیح مفهوم ماتریکس استفاده میشود، نظریه “رنگ شناسی” است.
بر اساس این نظریه در دنیای ما، مفهوم رنگ تنها یک واقعیت ذهنی است. با این حال، با استفاده از سامانه ای از فرمولهای ریاضی، می توان برای هر رنگ، یک ماتریس ساختاری ایجاد کرد. این ماتریس به عنوان یک توصیف دقیق از ویژگیهای فیزیکی و شیمیایی هر رنگ عمل میکند.
با استفاده از این مثال، میتوان مفهوم ماتریس را به طور کلی توضیح داد. اگر بتوانیم واقعیتهای دنیای واقعی را به صورت یک ماتریس ساختاری مدل سازی کنیم، میتوانیم از این ماتریس برای پیش بینی رفتارهای بیشتری استفاده کنیم. به عنوان مثال، اگر بتوانیم ماتریس دقیقی از محیط اطرافمان را به دست آوریم، میتوانیم از این ماتریس برای پیشبینی رفتارهای بیشتری استفاده کنیم، مانند پیشبینی هوا، یا طراحی ساختمان های بهینه.
اما آیا ماتریس میتواند به جای واقعیت واقعی زندگی کنیم؟ این سؤال هنوز پاسخ قطعی ندارد. برخی فیزیکدانان و فیلسوفان معتقدند که واقعیت می تواند به عنوان یک ماتریس مدل سازی شود، اما بسیاری دیگر باور دارند که واقعیت دنیای واقعی بیشتر از یک ماتریس ساده است.
در نهایت، باید توجه داشت که مفهوم ماتریس یک مفهوم پیچیده و تجربی است که هنوز بسیاری از جوانب آن برای علم و فلسفه بررسی نشده اند .
اما در عین حال، استفاده از مفاهیم ماتریس در علوم مختلف، به ویژه فیزیک، ریاضیات، کامپیوتر و برنامه نویسی، به شدت توسعه یافته است. ماتریس به عنوان یک ابزار قدرتمند در تحلیل دادهها، حل معادلات، پردازش تصاویر، شبیه سازی و بسیاری دیگر از زمینههای علمی و صنعتی استفاده میشود.
همچنین، در حوزه تئوری اطلاعات کوانتومی، ماتریسهای کوانتومی یکی از ابزارهای پایه ای برای توصیف و پردازش دادههای کوانتومی هستند. برای مثال، ماتریسهای گیتهای کوانتومی برای ایجاد پورتالهای کوانتومی و تغییر حالتهای کوانتومی مورد استفاده قرار میگیرند.
در نتیجه، میتوان گفت که مفهوم ماتریس در علم و فلسفه به طور گستردهای مورد استفاده قرار گرفته است و به عنوان یک ابزار قدرتمند در مدل سازی و پردازش دادهها، بسیار ارزشمند است. با این حال، باید توجه داشت که استفاده از مفهوم ماتریس در برخی حوزهها، مانند فلسفه و روان شناسی، ممکن است به مسائلی منجر شود که باید به آنها با دقت بیشتری پرداخت.
چگونه از ماتریکس فرار کنیم ؟
نظریه های مختلفی در مورد فرار از ماتریکس وجود دارد ، که از جمله این نظریه ها می توان به نظریه اندرو تیت اشاره کرد که در قالب یک داستان است .
” وقتی در زندان نشسته بودم… افکار زیادی در ذهنم نقش بست.
بی وقفه و مداوم، برخی لذت بخش تر از دیگران.
من میتوانم از ذهن آهنینم استفاده کنم تا آنها را کاملاً نابود کنم و به تفکر قابل کنترلتری وادار کنم.
ولی…
گاهی اوقات، در مکانهای سخت، باید به افکار و احساساتی که میآیند اجازه دهید.
آنها پیام هایی از کائنات هستند.
بنابراین در آهنی را باز کردم و به خودم اجازه دادم به آنچه فکر می کنم فکر کنم.
بعضی روزها امیدوار بودم، بعضی دیگر بدبین.
هر دو مزایا و معایبی داشتند، تصمیم گیری در مورد اینکه کدام طرز فکر را واقعا ترجیح می دهم دشوار بود.
بنابراین، کائنات تصمیم گرفت به من بگوید.
من در یک سلول 3 متری گیر کرده بودم، 24 ساعت در روز قرنطینه، زمان صفر حیاط…
بدون تلفن یا لپ تاپ خود را در حمام حبس کنید و سعی کنید یک ساعت بنشینید. سپس 96 روز امتحان کنید.
بعد از حدود 5 هفته من این توانایی را داشتم که بالاخره فیلمی را برای تماشا انتخاب کنم. من رستگاری در شاوشنک را انتخاب کردم. آن فیلم متفاوت از داخل یک سلول زندان پخش می شود. رد هنگام بحث در مورد خودکشی بروکس چیزی گفت.
“این دیوارها خنده دار هستند. اول از آنها متنفر می شوید، سپس به آنها عادت می کنید. زمان کافی می گذرد، شما به آن ها وابسته هستید. این نهادینه شده است.»
آن ماتریکس است.
در یک چارچوب زمانی به اندازه کافی طولانی… خیلی ها عاشق آن می شوند. در فیلم، آنها در مورد اینکه چگونه مردان نهادینه شده کسانی هستند که تمام امید خود را از دست داده اند صحبت می کنند.
رد می گوید: “امید چیز خطرناکی است. امید می تواند یک مرد را دیوانه کند”
او توضیح میدهد که چگونه پذیرش زندان (ماتریکس) آسانتر است، اگر بفهمید که هرگز فرار نخواهید کرد. به محض اینکه باور کنید راه دیگری وجود دارد، احساس درد می کنید. احساس ناامیدی می کنید. و این تفاوت بین بدبینی و خوش بینی است. اگر واقعاً فکر میکنید که دچار اشتباه شدهاید، سیستم علیه شماست و هرگز بیرون نمیروید،
احساس آرامش عجیبی به شما دست می دهد. شما با بی عملی احساس راحتی می کنید زیرا به هر حال مهم نیست، اینطور نیست؟ وقتی پذیرفتم شاید هرگز از زندان بیرون نخواهم رفت، احساس بهتری داشتم. این دیوانه نیست؟
وقتی خوشبین بودم و امیدوار بودم که بی گناهم، به دیوارهای اطرافم نگاه می کردم و احساس وحشتناکی می کردم. امید حالم را بدتر کرد. تماس های تلفنی ناامید می کردم و کتاب های حقوقی می خواندم و به بهترین راه ممکن برای دفاع از خودم فکر می کردم.
اما، حالا من آزادم. شاید اگر آن تماس ها را نمی گرفتم، نمی شدم. مطمئناً، اگر شکست خورده بودم، در سلول احساس بهتری داشتم. اما من هنوز هم در داخل سلول خواهم بود. من به درد نیاز داشتم و برای فرار به ناامیدی نیاز داشتم. اگر واقعاً میخواهید به غیرممکنها برسید، باید امیدوار باشید که بالاخره میتوانید آزاد شوید و باید از این که هنوز در سلول زندان خود هستید عصبانی باشید.
ممکن است بسیاری از شما فکر کنید که در سلول زندان نیستید. در زندان آنها تصمیم می گرفتند که من کی بیدار شوم، کی بخوابم، کی بخورم و کجا بروم. در زندگی شما، رئیس شما تصمیم می گیرد که چه زمانی از خواب بیدار شوید و چه زمانی غذا بخورید و بانک شما تصمیم می گیرد کجا بروید. تو زندان هست ، شما آزاد نیستید.
اگر باور داشته باشید که هیچ راهی برای فرار وجود ندارد، فوراً احساس بهتری خواهید داشت. مثل زمانی که در سلول زندان بدبین بودم. اگر باور داشته باشید که می توانید فرار کنید، موقتاً عصبانی می شوید … اما فرار خواهید کرد. وقتی به کسانی که خارج از همه پارامترهای قابل تصور زندگی می کنند نگاه می کنید، باید احساس کنید که خون در رگ هایتان شتاب می گیرد.
در حالی که شما کاملاً متوسط هستید. زیباترین زنان روی کره زمین و مهم ترین مردان روی کره زمین دقیقاً تمایلی به صحبت کردن با شما ندارند. شما نمی توانید به آنها پول بدهید تا وقت خود را تلف کنند، زیرا شما در داخل یک سلول زندان هستید. تو هرگز آزاد نبودی . چه چیزی می توانید بدانید؟ چه داستان هایی می توانید داشته باشید؟ شما در داخل ماتریکس هستید.
این افراد ماتریس را طراحی می کنند. آنها زندگی شما را می سازند و زندگی شما را کنترل می کنند. آنها تمایلی به تعامل با شما ندارند. شما مهم نیستید. و شما هرگز اهمیت نخواهید داشت مگر اینکه آزاد شوید.
داستان واقعی The Shawshank Redemption داستانی از خوش بینی در مقابل بدبینی است.
رنگ قرمز که منفی است، توسط اندی که مثبت است نشان می دهد ، که حتی با برنامه ریزی دقیق، کوشش، صبر و امید می توان بر مشکلات غیرممکن غلبه کرد. اندی در زندان تلاش کرد. اما اندی از زندان فرار کرد. قرمز آنقدر بزدل بود که نمیتوانست درد واقعی بردگی را احساس کند و به همین دلیل است که او برای مدت طولانی در بردگی باقی ماند.
میفهمی چی میخوام بهت بگم؟ برنامه ریزی دقیق سخت کوشی. صبر و امید می توانند تنها راه رهایی از ماتریکس باشند. “
فراموش نکنید این موارد تنها زائده ذهن برخی از افراد است که می خواهند دنیا را آنگونه که می خواهند ببینند . و از آنجایی که شواهد و مستندات واقعی ندارد می توان به طور کامل این نظریه را رد کرد . تنها یک مورد می تواند این موضوع را جالب کند و
آن این است که می تواند مانند یک انگیزه برای برخی افراد منفعل باشد .
این موضوع تنها در قالب یک نظریه باقی مانده است و ثابت نشده است .